آخ کمرم
کیانای نازناز مامان سخت مشغول بازی بود و حسابی داشت شیطونی می کرد. رفت بالای صندلیش و با شارژز موبایل ور رفتن، بعد از چند لحظه شارژر از دستش افتاد و گفت مامان بیا بده، گفتم کیانا خانوم بیا پایین خودت بردار. دوباره گفت مامان بیا بده، گفتم نه کیانا جونم خودت بیا پایین و شارژر رو بردار. دیدم آروم نشست و یک دفعه دستش رو گرفته به کمرش و می گه آخ کمرم و همین که دید من از خنده مردم خودش هم خندش گرفته و دوباره می گه آخ کمرم. این قدر بوسش کردم و نازش کردم که خودش هم کیف می کرد و بیشتر خودش رو واسه مامانش لوس می کرد. نفس مامانی عزیزم.